در کوچه باغهای خاطرات مرحوم استاد
محمد حسین سرآهنگ
وقتیکه استاد عالیقدر جناب " ثنا " نوشته استاد محمد یوسف "سیمگر" را در شب یادکرد بیست و هشتمین سالگرد وفات مرحوم استاد" سرآهنگ" را در خانهُ فرهنگی "مولانا" شهر ونکوور میخواند چنین یادهانی کرد.
دوستان عزیز!
قبل از اینکه این گفتاررا بدست چاپ بسپارم باید اذعان کنم که متن تهیه شده قسمت از گفتار شفاهی استاد " سیمگر" است و ایشان روشی دارند در خطابه و نویسندگی که به فحوای سخن مولانا هیچ ترتیبی و آدابی نمیجویند و انچه در دل تنگ دارند آنرا به زبان میاورند و این بر ارادتمندان و شاگردان استاد است که گفته هایش را جمع اوری و منسجم کنند و من بنده تا حدی زیادی کوشش کرده ام که عین جملات و کلیمات استاد را روی کاغذ بریزم ولی چنانکه استاد خود میگویند این سخنان پریشان خالی از گسیختگی نیست و گاه گاهی از قواعد نگارش دور می افتد بهر حال ما حضر همین است بخوانید و خود گسیختگهای انشایی را اصلاح کنید.
استاد سر آهنگ فرزند شاد روان استاد غلام حسین در سال ١٣٠٢هجری شمسی در کوچه خواجه خوردک و به تعبیر خرابات کابل دیده به جهان گشود، هنوز چند سال از عمرش نگذشته بود که در جنب دروس ابتدایی مکتب به فراگیری علم موسیقی در حضور پدر زانو زد و حق شناسی نخواهد بود اگر از خدمات بزرگ و موثر استاد غلام حسین خان بر موسیقی و موسیقیدانان افغانستان چشم پوشی شود .او در آن زمان که افغانستان هنوز مرحله معصومیتش را پشت سر می گذاشت به نواختن پیانو آغاز کرد ارکستر موسیقی افغانستان را منظم ساخت و شاگردان زیادی درین عرصه به وطن اهدا کرد و از آن میان فرزندش محمد حسین که بعد ها سر آهنگش خواندند چراغ موسیقی اصیل وطن را تا سال ها بعد فروزان نگه داشت. ولی پدر در وجود آن فرزند آن نبوغ را می دید که علم و دانش موسیقی خودرا در برابرش تُنگ احساس میکرد با آنکه چنان نبود ولی خراباتیان را رسم بر آن است که شاگرد غیر از پدر و خانواده نزد کسی بیرون از حلقه ُ فامیل گرُ بگذارد و پانره بندد همان بود که به سراغ استادان بزرگی شبه قاره هند در حالیکه دست محمد حسین در دستش بود به پنجاب شتافت و این زمانیست که استاد عاشق علیخان چون شیری در کاجستان موسیقی بحر اعظم هند می غرد و بی مناسبت نبود که چراغ پنجابش می خواندند ، آن زمانها هند از غنای عظیمی بر خوردار بود علاوه بر پتیاله، مدارس آگره ، دهلی وگوالیار باز بود و بزرگان چون ماستر عبدالکریم خان آفتاب موسیقی ، استاد فیاض خان ، استاد علاوالدین خان مهین ، استاد امداد خان ، پندت بیم سنجوشی ، پندت کومار گندهارا ،استاد نذیرالدین خان ، پندت بیر جومهاراج و عده دیگر به تدریس و اشاعه موسیقی کلاسیک هندی می پرداختند ولی عاشق علی خان ستارهُ دیگری بود چنانکه از استاد بری علی خان که خود شاگرد استاد عاشق علی خان بود چنین روایت است که وقتی سران موسیقی هند به مناسبت های دو رهم جمع می شدند هارمونیه یا سرمندر را با اتفاق آرا پیشروی استاد عاشق علی می گذاشتند .اگر دیگران اوازخوان و موسیقیدان مردم بودند عاشق علی خان صاحب، هنر مند هنرمندان بود.
کوتاهی وقت بهانه میشود که نتوانم بیشتر ازین در باره عاشق علی خان و مکتب پتیاله سخن بگویم به همین بسنده میکنم که مکتب پتیاله به تناسب مکاتب موسیقی هند تازه و نو بنیاد است و تا جاییکه میدانم و از استادان و شاگردان آن مرحوم شنیده ام پدر و کاکای عاشق علی خان "جنرل فتح علی خان و برادرش امید علی خان بانی این روش آواز خوانی است". زیرا آنهامظاهر مختلف مکاتب متعدد موسیقی هند را یکجا کرده اند و مکتب تازه ُ بنا نهاده اند که همین مکتب " پتیاله " است.
اجازه بفرمایید یک مثال کوچک در باب چگونگی مکتب پتیاله ارایه کنم. و آن اینکه در پتیاله مثلآ تان را از یک مکتب گمک را از مکتب دیگر لی کاری را از اینجا و آنجا آلاب و گد را از مکاتب مختلف موسیقی گرفتند روش نوینی بنیاد نهادند که روشنی تا اقصای عالم تابید و خوشبختانه یکی از فرزندان افغانستان نیز ازین چشمه فیاض سیر آب شد مرادم محمد حسین فرزند غلام حسین خان است که بعد ها هنرش ثاتب کرد که وی بابای موسیقی است ، سر تاج موسیقی است و کوه موسیقی است بیشتر ازین مجال نیست ورنه درین راستا سخن بسیار است و من از محضر بزرگان موسیقی هند و افغانستان فیض ها برده ام و چیزهای میدانم بهر حال، محمد حسین در دوره ُ مراهق بود که پدرش دست او را بدست استاد عاشق علی خان سپرد و باید عرض کنم سیستم فراگیری موسیقی کلاسیک طوری بود که شاگرد بصورت مستمر باید درحضور استا دحاضرمی بود و رابطه شاگرد و استاد تنها رابطه میان شاگرد و استاد نبود ، بلکه رابطه پدر فرزندی ایجاد میشد یعنی شاگرد چون فرزند استاد در سفر و حضر در حضور استاد حاضر می بود و محمد حسین هم ١٦سال تمام را در گرما سوزان پنجاب با یک زیر پیراهنی و یک لنگ که اکثرآ با روغن آشپزخانه هم چرب بود از استاد شنید و اموخت.
استعداد محمد حسین طوری بود که هم شاگردی هایش گاه گاهی به عاشق علی خان می گفتند چه دانیم این کا بلی بچه این راه دشوار را طی کند و عاشق علی خان گفته بود که خواهید دید یک روز این کابلی بچه دار و ندار پنجاب را با خود ببرد و چنان نیز شد . او به وطن بر گشت و چه خوب است قصه ای از آغاز آواز خوانی او روایت شود.
صاحبدلی میگفت : وقتی محمد حسین از هند آمد در خرابات هلهله افتاد که فرزند استاد غلام حسین خوب میخواند وبسیار چیز ها با خود آورده است آن عزیز میگفت یک شب رفتیم کافی پشتون که محمد حسین جوان به رسم استاد یک لنگی شیر چایی که انرا به رسم پنجاب بسته بود نشسته و آوازمی خواندو پدر در کنارش هارمونیه می نوازد و من به روشنی به خاطر دارم همینکه زُنگه های کلاسیک را محمد حسین استادانه ارایه میکرد پدرش از ذوق و خوشی فراوان می گریست یاد ان کابل و شب ها بخیر.
تا اینجا هنر محمد حسین نمونه ُ بارزی از کارهای استاد عاشق علی خان و مکتب پتیاله بود . ولی بسیار زود دروازه دیگری به رویش گشوده شد و این کارش منحصر به فرد است. بخت یار شد ذوق دستش را گرفت و اورا به محضر درس استاد محمد عبدالحمید اسیر کشاند، شعر بیدل به ژرف های روان محمد حسین کارگر افتاد و فصل نوینی در زندگی هنری اش رو نما شد و با توانایی خاص که داشت با استفاده از راگها و راگنی هاو تهمری شیوه نوین غزل خوانی را ایجاد کرد و شما خود تصور کنید وقتی راگهای بهروی، پیلو، کماچ و یمن با شعر حضرت ابوالمعانی " بیدل"می آمیزد چه قیامت بر پا میشود او درین کار پیروز شد وروحانیت "بیدل" دستش را گرفت و از محمد حسین ، استاد محمد حسین ساخته شد. و بعدها القابی چون کوه موسیقی، بابای موسیقی ، سر تاج موسیقی و شیر موسیقی بر آن مزید گشت و در قلب هند در حضور استادان بزرگ همه گان به حضورش بپا خواستند، مرحبا گفتندو بر پدر و استادش آفرین خواندند و این سخن کوچکی نبود . گفته اند که زیره به کرمان بردن درست نیست ، ولی به گمانم درست است ولی گاه گاهی درست است . زیرا استاد محمد حسین سر آهنگ ما از این زیره ها به کرمان برده است. وقتی او همان راگ هندی را میخواند چاشنی نوین می بخشید که هر شنونده ای میدانست حریف جنس دیگر است و چیزکی دارد که ما نداریم و والایی هنرش درست در همین نکته مضمر است زیرا او کلاسیک های هند را صورت دیگر بخشیدو چاشنی افغانی بخشید بدین گونه سالها گذشت و استاد محمد حسین سرآهنگ چون آفتاب بر عرش موسیقی افغانستان و هند درخشید . درد و دریغا که به قول حافظ خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود زیرا در وقت مرگ بیش از۵۹سال نداشت به گمانم قسمت با ما چنین قراری بسته است که همه ستارگان هنر، ادب، فرهنگ و موسیقی ما به پیری نرسیده افول کنند . نمونه اش سر آهنگ ، احمد ظاهر و شمار دیگر است.
استاد رفت و تختگاه موسیقی وطن هنوز بی سلطان است ولی امیدواریم ان خاک مردم پرورهیچگاهی از نوابغ خالی نبوده دیر یا زود امروز یا فردا این کرسی عظیم بی سر پرست نخواهد ماند انشااله العزیز وبجا میدانم که از یک تعداد خدمتگاران موسیقی وطن در این محضرذکر خیری کنم به این نام ها توجه کنید! و انصاف دهید که هر یک خود دفتری و کتابی از خاطرات موسیقی وفرهنگ وطن نیست ؟ آیا پیر خرابات استاد قاسم را میتوان فراموش کرد؟ آیا از استاد غلام نبی " نتو"میتوان سرسری گذشت ؟ آیا غلام حسین ناتکی راو خدماتش را میشود فراموش کرد؟ ایا آهسته برو یعقوب قاسمی همین لحظه در ذهن تان تداعی نمیشود؟ ایا ان اواز سوخته استاد رحیم بخش در چشمان تان آب جاری نمی کند؟استاد صابر را میتوان از یاد برد؟ از استاد موسی قاسمی چه بگویم مشعلدار قاسمی ها، استاد معراج الدین مردی بود در عرصه ستار نوازی و شما را بخدا سوگند میدهیم وقتی میشنوید دا ز موژ زیبا وطن دا مو د دادا وطن دا وطن مو .... چهره شریف استاد" اولمیر" با آن کلاه جلال آبادی ا ش در حضور تان مجسم نمیشود؟ ایا آن کیف و خاطرات را که استاد درُ محمد لوگری از سیاه سنگ ،چهلستون، بگرامی ، بینی حصار و شیوه کی از خود بجا گذاشته است نا دیده می توان گرفت؟ میروم سراغ هنرمند بزرگ افغانستان استاد عبدالغفور " برشنا" که نقش دستش هنوزبر صفحه یی متبرک موسیقی وطن قابل شناخت است. نباید چنان بی خبرزیست که استاد " شیدا" از خاطر برود او مردی بود با عظمت اسمانی. و استاد محمد عمرما در آن سوی خود شیر دروازه بود.
خدایش بیامرزد استاد سلیم" سرمست" را میگویم و آن ماندلیونش آن چهره محقرش استاد فقیر " ننگیالی" که خود مرد میدان موسیقی بود و این حقیر را به استاد نبی " گل" و فرزندانش ارادت بیکران است که سبک تیرایی اش منحصر به فرد بود قیامت بر پا میکرد .وچنانست استاد رحیم " گل"و استاد امیر محمد گل سر سبد طویها ما ، الله الله که وطن استاد ترانه سازی داشت و حقا که ترانه سرود و سزاوار ترانه ها هم هست. استاد" هاشم " هر انگشتش نزد اهل دل و جان اقلیمیست از هنر و کیفیت او هنر رابه جایگاهی کشاند که سزاوار آن بود ، او نه تنها به تین تال ، چپ تال و یکتاله آشنا بود و اسم گرامی اش در پهلوی استاد الله رکا خان، پندت شان پر شاد، استاد شوکت حسین خان لاهوری و پدرش چاچه محمود در شمار شاگردان استاد میا قادر بخش لاهوری مذکور افتاد ونا جوانی بود که از استاد " نینواز "چشم بپوشم و استاد عبدالمحمد "هم آهنگ"را فراموش کنیم او چراغ خوشی شبهای خوش مردم ما بود و هست . همین لحظه اسم مردی در خاطرم تداعی شد که مسلمآ حق بزرگی بر گردن موسیقی وطن دارد استاد حفیظ الله "خیال"را میگویم عمرش دراز باد . آنسوی اوقیانوسها استاد حسین" ارمان" و فرزند برومندش خالد " ارمان" بیرق عظیم موسیقی را در اهتزاز نگه داشته است و استاد عبدالوهاب " مددی" نه تنها سیاه موی و جلالی اش اشک بر چشمی ذوقمندان میآورد که صاحب قلم هم هست او کتابی بنام "سر گذشت موسیقی معاصر افغانستان" نوشت که موخذ بزرگی در عرصه موسیقی وطن است. و بی انصافی خواهد بود که از اثرمغتنم "از صدا تا آهنگ " جناب انجینیر صدیق "قیام" چشم بپوشیم زیرا در این اثر علاوه بر مزیت های دیگر مبتنی بر اساسات علمی موسیقی نیز پرداخته است خدا عمرش را درازداشته باشد . شکر که استاد الطاف حسین الحمدالله زنده است و راه پدر را پیش میگیرد. نکته دیگری که همین لحظه بخاطرم آمد ارتباط شاگردی و استادی میان جناب محمد نعیم " نظری" و استاد سر آهنگ مرحوم است . و تاجاییکه معلوم است محترم نعیم نظری سایه وار دنبال استادش بود و سالهای زیادی به استاد سرآهنگ خدمت کرد و فیض فراوان هم نصیبش شد. همچنان از استاد الفت آهنگ و از جوان تر ها فرهاد جان " دریا" و وحید جان " قاسمی" را داریم و هنوز عرصه فراخی جلولانگاه هنرشان خواهد بود. نکته دیگری به خاطرم گذشت نشود این حقیر را به مرد سالاری متهم کنند بنآ از چند زن آواز خوان نیز باید ذکری کرد مثلا من خود از خانم مهوش شنیده ام که خود را شاگرد بالافصل استاد سرآهنگ میخواند و چنان است مرحومه خانم ژیلا که میگفت من اساسات موسیقی را از استاد سرآهنگ آموخته ام .فکر خسته گی شما مرا از بیش گفتن باز میدارد ورنه این حقیر را هنوز گفتنی ها بسیار است و امید روز و فرصتی که بتوانم همه داشته هایم را درین زمینه با شما در میان بگذارم.
خدمتگار شما
استاد محمد یوسف "سیمگر"
ورجینای امریکا جون ٢٠١٠
برای دیدن عکسهای بابای موسیقی زنده یاد استا د سرآهنگ اینجا را کلیک کنید