مصاحبه اختصاصی با سـراج الـدین سـراج شاعـر، نقاش
و مینیاتوریست شهیر کشور ما در کانادا
خانۀ فرهنگی" مولانا " که از سه سال به اینطرف در جلا وطنی تأسیس گردیده همواره سعی و تلاشهای بیدریغ نموده که برای حفظ و رشد فرهنگ اصیل افغانی در جامعه غیرافغانی قدمهای مثبت و مفید برداشته و از وجایب فرهنگی خود دانسته که همیشه دانشمندان، نویسندگان، شاعران و هنرمندان یعنی در صورت مجموع علمبرداران فرهنگ را در فضای صمیمیت و برادری تحت یک چتر گرد هم جمع نموده نه تنها از فرهنگیان ماقبل یاد و بود و قدردانی نمایند بلکه هموطنانی که دور از فرهنگ افغانی خود اند، با استفاده از اندوخته های فرهنگی دانشمندان نیز مستفید شده و سرمشق نسلهای آینده گردند. لهذا روی همین ملاحظات خبرنگار خانۀ فرهنگی "مولانا" به سلسله مصاحبات قبلی خود، این بار با محترم سراج الدین سراج یکی از فرهنگیان ورزیده افغان ما که از فعالیت های فرهنگی شان نه تنها جامعه افغانی ما مستفید گردیده بلکه مراجع رسمی ولایت برتش کلمبیای کانادا نیز از مینیاکاری ها و رسامی های زیبای جنابشان مستفید شده اند. استاد سراج الدین سراج زمانی افتخار شاگردی استاد سعید مشعل غوری را داشته است.
سوال: محترم استاد سراج، خانۀ فرهنگی "مولانا" در شهر ونکوور کانادا از شخصیت هنری و ادبی مـرحـوم استاد محمـد سعـید مشعـل طی مراسم شانداری تجلیل بعمل آوردند. جناب شما منحیث شاگرد و هموطن وی لطف نموده زیستنامه مختصر استاد مشعل را بیان نمائید.
جواب: استاد محمد سعید مشعل غوری در سال ۱٢٩۵ﻫ. ش. در قریه نیلی ولسوالی تیوره ولایت غور در یک فامیل هنرمند وادیب متنفـذ دیده به جهان گشوده است. پدراستاد محمد سعید مشعل، محمود خان و کاکایش سلطان محمد خان بود که نامبرده شاعر خوش قریحه نیز بود. پدر استاد مشعل، محمود خان از جمله سرداران ملی بود که در جنگ میوند اشتراک ورزیده بود و در زمان امیرحبیب الله خان مهماندار قصر وی بوده و در زمان امان الله خان مدتی را بصفت حاکم در ولسوالی های مربوط لوگر نیز ایفای وظیفه کرده است.
استاد مشعل در زمان امان الله خان در مکاتب نو بنیاد کابل تعلیم دیده بود. وی بعد از مرگ پدر و سرنگونی حکومت امان الله خان، کابل را ترک و به مسکن اصلی خویش ولایت غور برگشت و مدتی را در آنجا اقامت گزید. سپس در سال ١۳٢٠ ﻫ. ش. به هرات رفت و قریه یا محله بابا حاجی را در غرب ولایت هرات برگزید. او در همین شهر پرفیض و مهد هنر وادب بود که در تقویه و پرورش هنر مینیاتوری و احیای مکتب هنری بهزاد مجدانه کوشید. استاد مشعل علاوه بر کار های هنری، یکسلسله کار های دولتی را نیز عهده دار بوده است. مدتی را حاکم ولسوالی های جوند کهسان و گلران بود. زمانی به صفت معاون مرکزی خزانه دار کابل نیز کار کرده است. محترم نظر محمد خان خزانه دار که در زمان محمد ظاهرشاه این سمت را داشت، برادر بزرگ استاد مشعل بود.
در سال ١۳٢٢ ﻫ. ش. به اساس فرمان محمد ظاهر شاه پادشاه وقت به صفت عضو سنا انتصاب گردید.
در سال ١۳۳۵ ﻫ. ش. شهر دار هرات و همچنان مدتی را در هرات بحیث مسؤول وسرپرست بخش ادیبان جوان انجمن ادبی هرات بود و مدتی وظیفه مدیریت تحریرات ولایت هرات را نیز به عهده داشت.
سوال: راجع به حیات شخصی استاد مشعل معلومات داده و بگوئید که به نظر شما این موفقیت های چطور نصیب استاد مشعل شد و مشوق شان در این راه کی بود؟
جواب: مرحوم استاد محمد سعید مشعل، یک انسان خوش مشرب، ظریف ومردم دوست بود. با اطفال نهایت شفقت و با بزرگان صمیمانه رفتار می نمود. با مجامع ادبی و هنری روابط گسترده ای داشت و با اکثر چهره های ادبی و هنری هرات، در جهت انکشاف فرهنگ همکاری نزدیک داشته است. مشعل عاشق مکتب بهزاد بود و در احیای آن تا پای جان تلاش نمودند. چنانچه خودش میگوید.
من هنر را زنده کــردم در هرات باستان
خدمت ارزنده کردم ای معارف گر بدانی
افتخارات ترا دایــم بخـود می بست ایران
لیک مـن واپس گرفتـم بـا وجود ناتــوانی
سالها بهزاد گفتم رنج بـردم ناله کردم
کم شنید ارباب قدرت ازعالی تا ادانی
استاد مشعل هنگامیکه از غور به هرات آمد؛ بخاطری در محلۀ بابا حاجی مسکن گزین شد که در جوار آبدات تاریخی هرات قرار داشت و هر روز زمانیکه بدفتر کارش می رفت، از همین محل عبور میکرد و لحظاتی را در نظاره تزئینات تعمیرات، مقبره ها و سنگ هفت قلم می نشست.
در همین محل آقای محراب الدین خان نیز زندگی داشتند و در امور هنری و ادبی با استاد مشعل یاری رسانیدند و استاد مشعل بار ها از روابط خویش با ایشان بخوشی یاد نموده است.
استاد مشعل مشوق اصلی خویش را در هنر مینیاتوری و شعر و خطاطی، محترم سلطان محمد خان کاکای خود میدانست و هم از کتاب هائیکه توسط پدر بزرگوار آن از نقاشان و مینیاتوریستان هرات و هند در کتابخانه خویش داشت، استفاده فراوان نموده است.
البته محیط پر فضل و پرفیض هرات در رشد این فعالیتهای هنری موثر بوده است. استاد مشعل از عالی جنابان هر یک عبدالله ملکیار و غلام علی ائین و فضل الحق خالقیار والیان هرات که استاد را هر یک در زمان شان در کارهای هنری اش یاری رساندند، همیش با سپاس و قدردانی یاد آور می شدند.
تزئین تالار ولایت هرات که بنام «خانه هرات» نیز یاد میشود در زمان آقای خالقیار به رهبری استاد مشعل و به همت یک تعداد از شاگردان پر کار استاد، با الهام از خانه زرنگار هرات که از عهد غزنویان باقیمانده بود و در زمان تیموریان دو باره تزئین گردید بود؛ نقاشی شده است. (متأسفانه آن خانه قصر زرنگار توسط یکی از صاحب منصبان هنر ناشناس عهد ظاهر شاه بخاک یکسان شد و استاد مشعل مرثیه در آن باره سروده است که قسمت آن این است.
روزیکه فلک روی زمین طرح جنون ریخت
در کنگره عرش ملک از مژه خون ریخت
دزدی بهرات آمد و جنرال سپه شد
خبثی بدرون داشت که یکباره بیرون ریخت
آن کاخ که از خامه بهزاد اثر داشت
وارونه شد آنگاه مپرسید که چون ریخت
ای قصرزر اندود در آنروز که ناگاه
اندر پی تخریب تو یکباره قشون ریخت
هر خشت که از گوشه دیوار تو افتاد
خون دل ما بود که از دیده بیرون ریخت
گر در پی تخریب تو جنرال اچک شد
دیدیم که دست قدرش خون ز گلون ریخت
فریاد و فغان ولوله و نالۀ "مشعل"
با حوصله و تاب و توان صبر و سکون ریخت
طالبان بی فرهنگ نیز در زمان حاکمیت خویش قسمت از نقاشی های فعلی هرات را که استاد مشعل با دستان لرزان و قلب آگنده از عشق در دهه هفتاد عمر خویش با عشق سرشار آفریده بود، تخریب نمودند. ولی قسماً دیزاین های مینیاتوری و خطاطی ها باقیست. امیدواریم صاحبان قدرت در افغانستان و بخصوص وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در احیای دو باره آن جز میراث های فرهنگی کشور است، همت گمارند.
سوال: مرحوم استاد مشعل از کدام مکتب و یا شیوه پیروی مینمود؟
جواب: استاد مشعل از شیوه مینیاتوری بهزاد و روش مکتب هرات پیروی مینمود. در آفرینش تمام آثار مینیاتوری خویش با رعایت قوانین رنگ، خط و تصویر آن شیوه، تا آخر عمرش هنر می آفرید. و بهمین قسم حین تدریس هنر مینیاتوری برای شاگردان خویش، آنها را به پیروی از اصول و پرنسیب های مکتب بهزاد مکلف می ساخت. هیچگاهی نه خودش از این نورم های عدول می کرد و نه بشاگردانش اجازه میداد. استاد اظهار و تأکید می داشت که حتی یک گلبرگ غیر مکتب بهزاد اگر در یک کمپوزیشن اثر هنری به شیوه بهزاد داخل شود، نه تنها از زیبایی اثر هنری کاسته می شود، بلکه شیوه و روش مینیاتوری بهزاد را مسخ می نماید. مخصوصاً در تذهیب و تشعیر و سایر دیزاینهای تزئینی، سخت گیرانه شاگردان خویش را متوجه این امر میساخت. ولی در نقاشی صحنه های مرکزی تابلو، استاد به این نظر بودند که موضوعات البته نظر بشرایط تغییر می نمایند؛ تکنیک رنگ آمیزی و چهره ها و همچنین سایه و روشن ها باید کامل به شیوه مکتب بهزاد کار شود.
استاد در طرح و دیزائین تذهیب و تشعیر نهایت ماهر بودند. ایشان از اشکال اسلیمی، دهان اژدر، گلبرگها و اشکال قفلی، کمپوزیشن های بسیار زیبا می آفریدند و برای هر یکی از اشکال فورمولی داشتند که با فراگیری آن فورمول ها در ایجاد کمپوزیشن های زیبا، شاگردان میتوانستند به آسانی دست یابند.
یکی از خصلتهای خاص استاد مشعل این بود که او اکثراً رنگها را خودش می ساخت و قلم مو را نیز خودش از موی پشک آماده می ساخت.
سوال: راجع به آفریده های هنری استاد مشعل معلومات دهید.
سراج : استاد مشعل آثار فراوان آفریدند. اکثراً توریست ها و خارجی ها، کار های مینیاتوری استاد را می خریدند. یکی از کارهای با ارزش استاد مرحوم صراحی یا خمی بزرگیست که در هوتل کانتینینتال کابل موجود است.
دیزاین و گچ بری محراب شبستان مسجد هرات نیز کار استاد مشعل بوده است و در مرمت کاری اکثر حصص مسجد جامع هرات مشترکاً با استاد محمد علی عطار و یک مرمت کار در مسجد جامع که اسمش را بخاطر ندارم ، کار می نمودند.
طرح و دیزاین تالار ولایت هرات که بنام «خانۀ هرات» یاد میشود، از جمله کارهای با ارزش و ماندگار استاد مشعل است. در سالهای اخیر حیاتش در حالیکه از نظر صحی دچار تکلیف بودند، اما با آن هم حس هنر دوستی و عشق به هنر او را وا داشت تا با جمعی از شاگردانش این خانه را تزئین نمایند. البته در فراهم آوری سهولت های کاری، محترم فضل الحق خالقیار توجه خاص نموده است که استاد مشعل همیش از ایشان در این رابطه قدردانی می نمودند. اما متاسفانه طالبان ضد فرهنگ، حین حاکمیت خویش دست به تخریب تابلو های نقاشی شده زدند که از این عمل شان، استاد بی نهایت رنج برده است.
آنها با این هم بسنده نکرده تصمیم داشتند که استاد را از خانه اش که در زمان خالقیار بعد از اینکه در اثر جنگها خانه اصلی اش در محلۀ بابا حاجی با تمام آثار هنری و نوشته هایش طعمه حریق گردید، برایش داده شده بود، بیرون راندند و به تن بیمار و خدمت بفرهنگ و وطن این مرد بی بدیل رحم و دلسوزی نکردند و مایه آزارش شدند که درد آور ترین و تلخ ترین خاطره استاد بعد از حریق خانه اولی اش بوده است.
مجسمه اسپان در پارک شهر هرات نیز از ساخته های استاد بزرگوار بود که سالهای سال زینت و زیبی به شهر میداد. ضد فرهنگیان این مجسمه ها را نیز شکستانده و تخریب نمودند. استاد مشعل میگفت: یکروز از آن محل عبور میکردم اسپان را ندیدم و متوجه شدم که آنها را شکستانده اند. از دیدن آن فکر کردم قلبم از حرکت باز مانده است چند دقیقه نشستم زیرا پاهایم یاری رفتن را نداشت. اما بعداً اشک ریخته از آنجا رفتم، بعد از آن هیچ نخواستم از آن محل عبور کنم.
چند نمونه از کارهای استاد مشعل که بعضاً ناتمام است، در سایت جام غور موجود است که علاقمندان میتوانند آنرا مشاهده نمایند.
علاوه بر آثار نقاشی، چون استاد شاعر شیوا بیان نیز بودند، کتاب اشعار شان زیر عنوان (خشک و تر) که شامل مناجات، قصاید، غزلیات، شوخی های سنتی، المعنی فی البطن شاعر به شیوۀ فیضی دکنی)، تاریخ های وفات، مشاعره ها، رهنمایی نقاشی، مطالبات و نشر نامه های دوستان استاد که بعد از وفات شان بمناسبت در گذشت، استاد نوشته شده است توسط استاد الحاج محمد وزیر اخی کرخی که از خطاطان معاصر افغانستان اند و فعلاً در ایالت انتریوی کانادا زندگی دارند، بخط زیبای نستلق خطاطی و چاپ شده است که خدمات محترم کرخی صاحب قابل قدر است و یقیناً خدمت بزرگ بفرهنگ مملکت می باشد. و در عین حال ایشان از دوستان و همکاران نزدیک و صمیمی استاد مشعل فقید بودند و واقعا شرط دوستی را نیز بجا آوردند.
سوال : استاد مشعل شاگردانی در رشتۀ خود تربیه نموده است؟
جواب: استاد مشعل کامل حیات خویش را وقف آموزش هنر مینیاتوری به جوانان و نو جوانان نموده بود، خانه اش الی آخرین دهه عمر شان چون صنف درسی، محل آموزش اطفال و نو جوانان بود. رقم اصلی شاگردان استاد را بهتر است از قول خودشان بدانیم.
یکهزار و چهارصد شاگرد را تدریس کردم
حیف کس راندند دشمن های ذوق وعلم وفن
و یا در جای دیگر سروده است.
یکهزارو چهارصد شاگــرد را تربیه کردم
تا کــه شـــد آوازه دپــارتمنت من جهـــانی
پخش کردم من هنر را گوئیا در هر ولایت
میکنند از من یقین در هر ولایت قــدردانی
بهر صورت بگمانم آنعده جوانان وعلاقمندان هنر که از استاد فیض برده اند، رقم آنها از این هم فراتر خواهد بود. بنده نیز افتخار شاگردی استاد مشعل را دارم که متأسفانه بجای نرسیدم. اما هستند عده ای از شاگردان استاد که امروز هنرمندان نامدار و سرشناس و باعث افتخار افغانستان می باشند.
- محترم عبدالحکیم رحیمی از جمله استادان فاکولته هنر های زیبای پوهنتون کابل که در رشتۀ مینیاتوری کمتر کسی به آن رقابت میتواند و فعلاً در کشور استرالیا بسر می برند.
- محترم عبدالحی فرحمند که فعلاً استاد بر حال فاکولتۀ هنر های زیبا در کابل میباشد.
- محترم فضل احمد مقصودی که تحصیلات خویش را در کشور اتحاد شوروی سابق به اکمال رسانیده و فعلاً در کشور جرمنی زندگی می نمایند.
- محترم عبدالاحمد منیر، خلیل حاجی زاده و سعید از فارغان فاکولته هنر های زیبا پوهنتون کابل.
- محترم سید مقصود خوشبخت، محمد ناصر طالب و عنایت الله احراری از جمله شاگردان استاد می باشند. این شاگردان استاد، مینیاتوری را بهمان اصالت مکتب بهزاد کار می نمایند. علاوه بر هنر مینیاتوری، استاد شاگردانی را در رشته های گچ بری، کندن کاری، حکاکی و سایر صنایع ظریفه تربیه کرده اند که شمار آن به صد ها می رسد.
سوال : استاد سراج الدین سراج، به نظر شما چگونه باید ثروت های معنوی ملت ما حفظ شود؟
جواب : بهمه معلوم است که فرهنگیان هر کشور، ثروت معنوی و آفرینندگان افتخارات فرهنگی آن کشور اند. فرهنگ یک کشور با زنده نگهداشتن هویت چهره های فرهنگی و ارزش دادن به آفریده های آن، غنی تر و باارزشتر میگردد.
استاد مشعل که یکی از آن ابر مردان عرصه هنر وادب است، می بایست که در مجامع هنری بدیده قدر نگریسته و با حفظ آثار هنری و چاپ آثار ادبی آن نه تنها از خدمات هنری آن تقدیر بعمل می آید بلکه هنر اصلی افغانی حفظ می گردد. من از همت والای الحاج محمد وزیر اخی کرخی که با انگشتان طلایی خویش اشعار و سروده های شیرین استاد مشعل را خطاطی و چاپ نموده اند،ستایش می نمایم و پیشنهاد می نمایم:
1 - وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان و یا سایر حلقه های فرهنگی در چاپ این اثر و سایر آثار استاد اقدام نمایند.
2 – همچنان در مرمت کاری و احیای دوباره نقاشی های تخریب شده استاد توسط طالبان در تالار ولایت هرات که بنام «خانه هرات» مسما است، اقدام واین جایگاه با ارزش هنری را حفظ نمایند.
3- به پاسداری از خدمات شایسته هنری استاد مشعل، موسسۀ تعلمیمی را در هرات و یا غور تأسیس نمایند تا در آن علاقمندان هنر آموزش به بینند.
سوال: محترم استاد سراج، راجع به حیات ادبی و هنری خود کمی صحبت کنید.
جواب: جناب معاشر، من ادیب نیستم که راجع به فعالیتهای ادبی خویش چیزی بنگارم. ولی شعر وادب را دوست دارم و گهگاهی گستاخی کرده کلمات را روی هم قرار می دهم و میخواهم شعر گونه های از آن بسازم. من از نظر تصویر آفرینی مشابهت های میان شعر و نقاشی می بینم زیرا تخیلات شاعرانه نیز سبب ایجاد تصاویر می شود ( تصاویر ذهنی ) هنرمند نقاش به تصورات و تخیلات خویش عینیت می بخشد و به مدد رنگ و خط و حجم آن را قابل دید می سازد.
رشته اصلی کار من نقاشی و مینیاتوری است. ولی سروده های پراگنده در عرصۀ شعر و شاعری دارم که نیاز به غور و اصلاح بیشتر دارد تا بتوان به آن ها شعر خطاب کرد، هنوز در تنظیم آنها نکوشیده ام . در نظر دارم تا در آینده بکمک بعضی دوستان شعر فهم اگر در این عرصه از لطف خود مرا راهنمایی کنند، مجموعۀ داشته باشم.
سوال: استاد سراج، در شهر ونکوور کانادا در بعضی بناها، تابلوهای نقاشی شده شما را دیدم. در رابطه به خواننده گان توضیحات بدهید.
جواب: گرچه من در این جا بشکل پیگیر فعالیت هنری در عرصه نقاشی و مینیاتوری نداشتم؛ اما به قسم پراگنده کار های هنری نمودم که از جمله آن دو کار بزرگ در شفاخانه شهر ونکوور و نیویست منستر انجام دادم که میتوان از جملۀ کار های بزرگ هنری ام نام برد.
در شفاخانۀ عمومی ونکوور در حدود پانزده تابلو، نقاشی نمودم که بیشتر موضوعات طب و طبیبان برجسته درین عرصه بوده است که یکی ازآنها، ابوعلی سینا را در بستر مریض نشان می دهد ودیگرش لویی پاستور را در لابراتوار تحقیقاتش و تصاویر اناتومیست ها وطبیبان معروف را کار کرده ام، که بصورت عموم انکشاف طبابت را طی چندین قرن نشان میدهد. سوژه ها و موضوعات برایم داده شده بود، بجز از تخنیک کار و رنگ آمیزی که شیوه خود را اختیار نمودم، در تغییر موضوع صلاحیت نداشتم و بموضوع داده شده محدود بودم.
در شفاخانه شهر نیو ویست منستر، اصلاً بشکل دایروی شش تابلو را در یک دایره به قطر٢۳فـُت کار کردم، موضوعات را برایم ارایه کرده بودند. این تابلو ها نیز فعالیتهای طبی را در قرن٢١،٢٠، ١٩، ١٨، نشان میدهد. این اثر مدت هفت ماه را در بر گرفت تا تمام شد و مورد استقبال عامه نیز قرار گرفت.
سوال: در این شهر شاگرد و یا مکتب دارید که ادامه دهنده هنر شما باشد.
جواب: همین اکنون نه شاگرد دارم و نه محل تدریس. این بدان معنی نیست که نمی خواهم. چندین سال قبل من مدت یکسال را در مکتب سید جمال الدین افغان که روزهای شنبه برای اطفال، لسان دری، دینیات و قرآن کریم درس میدادند، در پهلوی این مضامین برای پسران و دختران مکتب مضامین آرت و خطاطی را تدریس میکردم. اطفال با استعداد در میان شاگردان موجود بودند. اما اینکه پیگرانه شاگردانی جهت آموزش هنر مینیاتوری و نقاشی مراجعه نمایند، نکردند.
در این اواخر جوانان انجمن فرهنگی "موج" که سازماندهی و سرپرستی آن را خانم فاطمه جان بعهده دارند، تقاضا نمودند که اگر ممکن باشد برای آنعده که به فرا گیری هنر نقاشی علاقمند باشند، مینیاتوری تدریس نمایم که من به ایشان وعده همکاری دادم. همچنان برای جوانان خانه فرهنگی" مولانا" اگر علاقمند باشند، نیز صنف هنر مینیاتوری ایجاد به تدریس آنها آماده ام.
سوال: از آن آثار تان را که بیشتر می پسندید، نام ببرید. اگر ممکن باشد به علاقمندان نشان دهید و راجع به آن توضیحات مختصر دهید.
جواب: من تمام آثارم را می پسندم و دوست دارم. ضرب المثلی معروفی است که "آفریده های هنری یک هنر مند بمثابه اولاد های آن است." بناءً همه آفریده های هنری ام نتیجه زحمت کشی فراوان و قبول خستگی هایی است که حین انجام کار یک اثر متحمل شدم، نور بصر مصرف کردم و گاهی شده که چای را خواستم بنوشم آب رنگ پر نوشیدم. از هر اثر هنری خود خاطرۀ علیحده ای دارم و زمانیکه به آنها تماشا میکنم، گذشته خویش را می یابم چه تلخ و چه شیرین برایم با ارزش است و مخصوصاً گاهی که می بینم بینندگان از دیدن آثارم لذت می برند، بیشتر خوشی برایم دست می دهد زیرا احساس می کنم بموفقیت کلان دست یافتم و آن اینکه دیگران از آثارم لذت می برند.
طوریکه قبلاً ذکر نمودم، تابلوی بزرگی در تالار شفاخانه (رویال کولمبین) در شهر نیو وست منستر کار کردم، کاریست ماندگار و با ارزش. این اثر بزرگ در سقف یگ گنبد بشکل دایروی که قطر آن ٢۳ فـُت است، نقاشی شده که مجموعاً شش تابلو در همین کمپوزیشن دایروی جا داده شده و مولدنگ و یا فریم آن را که مجموعاً ٤٧٠ فت است نیز برنگهای طلائی و نصواری رنگ آمیزی نمودم. این اثر جمعاً مدت هفت ماه را در بر گرفت تا تکمیل شد؛ مورد استقبال قرار گرفت؛ در نشرات و روزنامه های کانادا انعکاس یافت و همرایم مصاحبه نمودند.
تابلوی دیگری که زیاد می پسندم، تابلوی است بنام (افغانستان) که در آن چندین اثر تاریخی افغانستان در یک کمپوزیشن نقاشی شده. علاوتاً تابلو های زیادی بشیوه مینیاتوری دارم که بسیار خوش دارم. تعداد تابلو هایم زیاد است. توضیح هر یک البته از حولۀ این بحث خارج است.
سوال: در اخیر کدام پیامی به هموطنان و علاقمندان هنر خود دارید؟
جواب: آفرینندۀ میراث فرهنگی اند ارج نگذاریم و بحفظ میراث های فرهنگی ورشد و توسعه آن همت نگماریم، بمرور زمان فراموش و از بین میرود و میخواهم در این قسمت گفته یک دانشمند را نقل قول کنم
فرهنگ یک کشور، هویت آن است. اگر به داشته های فرهنگی و فرهنگیان که که میگفت: "اگر ثروت خود را از دست دادی، چیزی از دست ندادی. اگر صحت خود را ازدست دادی، یک چیزی را از دادی. هر گاه زبان و فرهنگ خود را از دست دادی، در حقیقت همه چیز از دست داده ای." ادب و هنر که اجزای فرهنگ اند توسط نخبگان فرهنگی یک ملت آفریده شده بناءً یاد آن ابر مردان عرصۀ فرهنگ پاسداری فرهنگ است.
در مورد علاقمندان هنرم باید به عرض برسانم، کسانیکه مرا مورد نوازش خویش قرار می دهند و هنرم را قدر می کنند، من ممنون ذره نوازی های شان هستم. وآنعده جوانانیکه علاقمند آموختن هنر نقاشی یا مینیاتوری باشند و در خدمت فرد فرد شان با افتخار حاضرم و از هیچ گونه تلاش دریغ نمی ورزم.
استاد سراج الدین سراج، نقاش ظریف پنجه، ادیب با درد هموطنم، جریان صحبت ما مرا بیاد آن انداخت که علامه ابوریحان البیرونی در کتاب خویش با عقل و مشعل خود حیات آنطرف از بحر را که مقصد شان مردمان (ساکنان بومی) امریکا بود، حیات آنها را با وسایط کار شان تشریح نموده امید رسیدن به آنها را به مقصد کمک نموده بوده است. امروز خوشبخت هستیم که آرزو های آن ابر مرد فرهنگ برآورده میشود. شما این سرزمین را با ظرافت های هنری تان زیبایی می بخشید. تشکر از شما.
استاد سراج: از شما نیز سپاسگذارم که صحبت هایی در مورد استاد مشعل و هنر با هم داشتیم.
امان معاشر، خبرنگار آزاد
تابلو های نقاشی شده استاد سراج الدین سراج که برخی شان در بنا های شهر ونکوور نقش زده است